سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خوشا آن که خود را خوار انگاشت ، و کسبى پاکیزه داشت ، و نهادش را از بدى بپرداخت ، و خوى خود را نیکو ساخت و زیادت مالش را بخشید و زبان را از فزون گویى درکشید ، و شرّ خود را به مردم نرساند و سنّت او را کافى بود ، و خود را به بدعت منسوب نگرداند . [ مى‏گویم بعضى این فقره و آن را که پیش از آن است به رسول خدا ( ص ) نسبت داده‏اند . ] [نهج البلاغه]

قصه پسرک
نویسنده :  سید جمال الدین موسوی
علم رو به من کردو گفت: اگر نقاش بودید آن قسمت از زندگی را که مال شماست چه رنگی می کردید؟
با لبخندی گفتم: قرمز
دیگری گفت: زرد
بعدی: آبی
صورتی.
نارنجی و .............
یکی گفت: سیاه
معلم بی تفاوت گفت: خوبه
ناگهان اون پریشان و عصبی گفت: چی خوبه؟ این که زندگی من سیاه بوده از نظر شما خوبه؟
معلم رو به او استاد و با نگاهی پر از عشق گفت:
می توانم قسم بخورم تو سخت ترین قسمت ها را رنگ کردی.حد فاصل ها را خط باریک کشیدی و بدون شک فاصله دو رنگ را مرزبندی کردی. تو در تابلویی که خداوند می خواست به وسیله بندگانش بکشد نقش بنیادی داشتی و در حقیقت تو سخت ترین قسمت های این نقاشی را رنگ کردی پس باید به احترام تو کلاس قیام کند.

سه شنبه 86/7/10 ساعت 1:46 صبح

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
زندگینامه 3
[عناوین آرشیوشده]
فهرست
30142 :کل بازدیدها
82 :بازدید امروز
1 :بازدید دیروز
درباره خودم
قصه پسرک
سید جمال الدین موسوی
قصه ها، دردل ها و حرفای ناگفته و تمام دلتنگیهایم رو توی این کلبه کوچیکم می نویسم.
حضور و غیاب
لوگوی خودم
قصه پسرک
لوگوی دوستان
اشتراک
 
آرشیو
پاییز 1386
تابستان 1386
بهار 1386
زمستان 1385
طراح قالب