سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دوستی پادشاهان و خیانتکاران، کمتر می پاید [امام علی علیه السلام]

قصه پسرک
نویسنده :  سید جمال الدین موسوی

سلامی دوباره به دوستان عزیزم
عده ای از دوستان از من خواستن در مورد پیچیده ترین سخت ترین و عمیق ترین واژه هستی مطلب بنویسم. بله درست حدس زدین: عشق.
خوب نوشتن در مورد عشق سخته. اینکه هر کسی چه تعبیری از عشق داره؟ عشق رو در چی میدونه؟ و چه ارزشی واسش داره؟ همه و همه در نوشتن در مورد عشق تاثیر داره.
عشق یه حسیه که هنوز با تمام چیزایی که در موردش نوشتن و نوشته شده شناخته شده نیس. عشق انواع و اقسام مختلفی داره. عشق مادر . عشق به مال و ثروت. عشق به همسر و خانواده و در نهایت گرامی ترین و برترین نوع عشق که همون عشق به خداست. عشق نه سواد می خواد نه تحصیلات. سنو سال هم نمیشناسه. زمان خاصی هم نداره. انسان از بدو تولدش می تونه عاشق باشه تا لحظه مرگش. ((مثلا خود من همین که به دنیا اومدم عاشق اون پرستاره شدم که پامو گرفته بود))

"بر دریچه قلبم نوشتم :ورود ممنوع.عشق آمد گفت: بی سوادم".

بله عشق ممکنه به هر قلی نفوذ کنه.(( یعنی قصابا هم عاشق میشن؟))

گفتم که عشق انواع مختلفی داره که در همه تفاوت در نوع معشوقه نه خود عشق. نمیدونم در مورد کدومشون بگم. وآیا اصلا در حدی هستم که بخوام در مورد عشق صحبت کنم یا نه. ولی می خوام هر چیزی که می دونم و هر تعبیری که خودم دارمو بگم. بقیش دیگه با شماست که نظرتونو در مورد عشق و تعبیرتونو از عشق بگین.این جوری فکر کنم تعابیر زیادی از این واژه زیبا درست میشه. که البته طبیعیه.
من عشق رو یه جور نیاز می دونم. یه نیاز به داشتن. نیاز به دوست داشتن و دوست داشته شدن. نیاز به اینکه بخوای به کسی محبت کنی. تمام عواطف لطیف و زیبایی رو که خداوند در درونت قرار داده واسه معشوق خودت به کار ببندی و از این کار لذت ببری. این که خودتو دوست داری فدای اون کنی همون حس زیبای از خود گذشتنه. اینکه نمیتوی ناراحتی و غمه اونو ببینی از حس نوع دوستی تو که به واسطه عشق در تو به اوج خودش رسیده. رسیدن تمامی عواطف زیبای انسانی به نقطه عطف خود. اون جایی که همه چیزو مادر برای فرزندانش می خواد. و انسان عاشق مخلوق همه چیزو برای رضای خدا. و چه بسا که خودشو برای رضای پروردگار فدا می کنه. (مثه شهدا خودمون)
نمیدونم بعضی وقتا حس کردین که دوست دارین با تمام وجودتون به یکی خدمت کنین تا اونو خوشحال و راضی ببینین . و رضایت اون شما رو هم راضی میکنه و از این کار لذت می برین. این همون حس زیبای عشقه.
اما چرا بعضیا عشو نفی می کنن؟ چرا بعضیا شروع عشق رو شروع دوران سخت زندگی میدونن؟ آیا عشق هم شکست می خوره؟

اینا همه سوال هایی هستن که در زمینه عشق بوجود میان. و باید دنباله پاسخی مناسب برای اونا گشت.
عارف بزرگ ما ابو سعید ابوالخیر می گه: "عشق یک طغیان است"

می دونید چرا؟
چون وقتی عشق اومد بقیه چیزا میرن. چون انسان به چیزی جز ندای قلبش گوش نمیده. ولی این قلب همون هویت واقعی و راستین منو شماست.
شاید بعضی از ما بخوایم با خوندن این مطلب بفهمیم عشق چیه. ولی اون چیزی که مشخصه اینه که نه با خوندن این مطلب که با خوندن هزاران مطلب دیگه هم نمی تونیم عشق رو تا زمانی که تجربه نکردیم بفهمیم. باید به جای سعی کردن در فهمیدن عشق به سمت اون حرکت کرد و اون وقته که می فهمی میدونی و این دونستن از آگاهی تو ناشی میشه و این گونه دانستن هرگز راز عشق رو نابود نخواهد کرد:
کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ
کار ما شاید این است
در افسون گل سرخ شناور باشیم (اگه درست گفته باشم)
فهمیدن عشق با مطالعه و تحقیق مثله فهمیدن دریاست بدون دیدن اون و فقط از روی خواندن و مطالعه. آن چیزی که مشخصه هزاران هزار زیبایی در آن نهفته است که جز با رفتن به اعماق آن و تجربه

بودن و حظور در آن درک نمی شوند. چه بسا که با این کار هم هنوز زیبایها و عجایبی در درون دریاهاست که کشف نشده.

البته شاید بتوان تجریبات دیگران رو بیان کرد ولی این دانستن واقعی عشق نیست.
در مورد این سوال که"چرا بعضیا شروع عشق رو شروع دوران سخت زندگی میدونن؟" و "شکست در عشق" باید خیلی راحت بگم که چون این عده عشق رو برای رسیدن میدونن و عاشقن تا به چیزی برسن و حال اینکه فراموش کردن عشق وسیله ای برای رسیدن نیست  که اگر به معشوق نرسیم شکست می خوریم و با کمال تعجب میگیم عشق شکست خورده در حالی که این ماییم که به خاطر نگاه غلط خود شکست خوردیم و عشق هیچ گاه شکست نمی خوره. شاید بارها شنیدم که می گن: اگر عاشق کسی هستی اونو رها کن اگر سهمه تو باشه خودش به سمتت میاد. و اینجا وظیفه ما فقط و فقط عاشقی کردنه و نه خواستن معشوق برای خود.و مهمتر اینکه "عشق اسارت نیس بلکه آزادیست"
تعابیری که میون ما آدما نادیده و اغلب برعکس گرفت شدن.
شاید یه عده بگن عاشقی کردن هم بدون در نظر گرفتن رسیدن و یا رسیدن سختیای زیادی داره که در جواب باید بگم: بله.

 " گر همسفر عشق شدی مرد سفر باش هم منتظر حادثه هم فکر خطر باش"
و یا    " عاشق واقعی کسیه که تو سختیا جا نزنه"

و فراموش نکنیم که این سختی ها برای عاشق شیرینن و دوست داشتنی مانند درد شیرین زایمان برای مادران (( توضیح اینکه من اینو تجربه نکردم و فقط شنیدم و گفتم یهو سوء تفاهمی نشه و فکر بد نکنین))
" عشق چشمه آبی اما کشندست
                من می میرم از این آب مسموم
                          اما اونکه مرده از عشق تا قیامت هر لحظه زندست"
در آخر یادمون باشه که شریعتی استاد بزرگ ما میگه:
" خدایا به هر که دوست میداری بیاموز  که

عشق از زندگی کردن بهتر است

 و به هر که بیشتر دوست می داری بیاموز که

دوست داشتن از عشق برتر است"


و یادمون باشه "عشق غرق شدن در امواج بی کران دریاهاست و دوست داشتن شنا کردن در ساحل زیبای آن"
.
عشق می تونه شروع باشه و دوست داشتن پایان عشق (و نه نفرت) هیچ دوست داشتنی به نفرت.

تبدیل نمیشه. فروغ میگه:
"آری آغاز دوست داشتن است
گرچه پایان راه ناپیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست"
فروغ به پایان و رسیدن یا نرسیدن فکر نمیکنه و اصل دوست داشتنو زیبا و مقدس می دونه دوست داشتنی که از عشق نشات گرفته.


در پایان به خاطر ناقص بودن مطالب از همه دوستان عزیزم عذر می خوام. اون چیزی که هست این تمام عشق نیست و همه شما هم می تونید صدها صفحه در مورد این واژه عجیب بنویسید. و تا دنیا هست عشق این واژه آشنا برای آدمیان ناشناختست.


موفق باشید و پیروز
سید جمال


سه شنبه 86/7/10 ساعت 1:54 صبح

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
زندگینامه 3
[عناوین آرشیوشده]
فهرست
30076 :کل بازدیدها
16 :بازدید امروز
1 :بازدید دیروز
درباره خودم
قصه پسرک
سید جمال الدین موسوی
قصه ها، دردل ها و حرفای ناگفته و تمام دلتنگیهایم رو توی این کلبه کوچیکم می نویسم.
حضور و غیاب
لوگوی خودم
قصه پسرک
لوگوی دوستان
اشتراک
 
آرشیو
پاییز 1386
تابستان 1386
بهار 1386
زمستان 1385
طراح قالب